گفت و گو

شاخصه‌های معماری ایرانی-اسلامی چیست؟

شاخصه‌های معماری ایرانی-اسلامی چیست؟
Facebook Twitter LinkedIn

۱۱:۵۸ | ۱۳۹۸/۰۲/۳۱

طراح پردیس آزادی معتقد است که عبارت معماری ایرانی ـ اسلامی یکی از عبارات وزین و بزرگ است که تعریف دقیق و شفافی برای اکثر کسانی که آن را به کار می‌برند، وجود ندارد! یکی از ارزش‌های معماری گذشته ما این بوده که کاملا به بوم و اقلیم توجه داشته است.
به گزارش اخبار ساختمان، یکی از مهمترین و راهبردی‌ترین موضوعاتی که رهبر معظم انقلاب در سال‌های اخیر به آن اهتمام داشته‌اند، موضوع "سبک زندگی ایرانی ـ اسلامی" است، ایشان ذیل طرح این موضوع مؤلفه‌های زیادی را مورد تأکید قرار داده‌اند که از جمله آنها می‌توان به سبک زندگی در حوزه خلقیات فردی، خلقیات اجتماعی، فکر و اندیشه و کسب و کار اشاره کرد.

هر یک از موارد مذکور نیز نکات حائز اهمیتی را در دل خود جای داده که یکی از آنها توجه به «معماری» است.

ایشان در دیدار با اعضای شورای شهر تهران در سال 93 نیز بر اهمیت این موضوع تأکید کردند و با اشاره به موضوع معماری و ساخت و سازها در تهران گفتند: "حقیقتاً معماری و نمای تهران، نمای یک شهر اسلامی نیست و شهرداری و شورای شهر باید این موضوع را جزو جدی‌ترین مسائل خود بدانند."

رهبر معظم انقلاب با اشاره به تأثیرگذاری معماری و نمای ساخت و سازها بر فضای سبک زندگی افزودند: "باید هرچه ممکن است محیط زندگی شهر به گونه‌ای طراحی و ساخته شود که تحقق سبک زندگی اسلامی راحت‌تر امکانپذیر باشد."

با تأکیدات ایشان و بر سر زبان‌ها افتادن موضوع سبک زندگی و معماری ایرانی ـ اسلامی، بسیاری از مسئولان به تکاپو افتادند تا نسبت به تحقق منویات رهبری در حوزه‌های تحت اختیار خود اقدام کنند؛ بر این اساس شورای شهر تهران نیز مصوبه‌ای با موضوع «ساماندهی و ارتقای کیفیت سیما و منظر شهری در راستای احیای معماری ایرانی ـ اسلامی» در مقیاس کلان تصویب کرد.

با مصوبه مذکور ضوابطی برای اجرای نمای ساختمان‌های شهر تهران تعیین و کمیته‌هایی در سطح مناطق شهرداری برای اجرایی شدن این ضوابط ایجاد شد اما علی‌رغم تعیین احکام سلبی و ایجابی در این حوزه، چهره‌ شهر کماکان آشفته است و نشانه‌های ملموسی از معماری ایرانی ـ اسلامی در شهر مشاهده نمی‌شود.

در این زمینه با "بابک شکوفی؛ کارشناسی ارشد معماری" که طراحی پروژه‌هایی مانند پردیس سینمایی تماشا، پردیس سینمایی آزادی و طرح بازسازی بافت فرسوده آفتاب گرگان را در کارنامه کاری خود دارد به گفت‌وگو نشستیم تا از نگاه یک معمار متخصص، به موضوع معماری ایرانی ـ اسلامی بپردازیم؛ مشرح این گفت‌وگو در ادامه تقدیم مخاطبان ارجمند تسنیم شده است:

وقتی از معماری ایرانی ـ اسلامی صحبت می‌کنیم، دقیقاً چه چیزی مد‌نظر است؟

یکی از مشکلاتی که در این زمینه وجود دارد این است که عبارت معماری ایرانی ـ اسلامی یکی از کلمات و عبارات وزین و بزرگ است که تعریف دقیق و شفافی برای اکثر کسانی که آن را به کار می‌برند، وجود ندارد.

ما به جای اینکه با یک تعریف عینی، شفاف و کاملا ملموس مواجه باشیم با یک تعریف ذهنی، مبهم و مه‌آلود مواجه هستیم؛ در واقع وقتی می‌گوییم معماری ایرانی ـ اسلامی بیشتر با یک مفهوم ذهنی متعالی سر و کار داریم؛ متعالی اما تا حدی مه‌آلود!

بنابراین سلیقه در آن خیلی دخیل می‌شود!

کاملا همینطور است، می‌خواهم مثالی بزنم که یک مقدار ابهام تعریف را باز کنم؛ سال‌هاست مسئولان مختلفی که در این حوزه می‌توانند مؤثر باشند مانند وزیر، شهردار و بالاترین مقامات دولتی، ابتدای کارشان هنگام ارائه برنامه، کمک به ایجاد معماری ـ ایرانی اسلامی و توسعه آن را جزو برنامه‌های خود عنوان می‌کنند اما در پایان دوره حضورشان هیچ اتفاق خاصی رخ نمی‌دهد! مسئول بعدی نیز همین رویه را طی می‌کند؛ در واقع برخی افرادی که این عبارت را به کار می‌برند دقیقا نمی‌دانند از معماری ایرانی ـ اسلامی چه انتظاری دارند.

آیا زمانی که از معماری ایرانی سخن می‌گوییم منظورمان همان معماری 500 سال پیش است؟ آیا وقتی می‌گوییم معماری ایرانی منظور بافت سنتی بخش تاریخی شهر یزد است؟ آیا می‌خواهیم همان بافت سنتی یزد را دوباره بسازیم؟ قطعاً منظورمان این نیست به دلیل اینکه آن معماری 500 سال پیش که در یزد به کار برده شده و در زواره یا اردستان و غیره نیز هنوز وجود دارد ناشی از عوامل زمانه و شرایط سیاسی، اقتصادی و اجتماعی آن زمان بوده است که برای زمانه امروز هماهنگ نیست.

در حال حاضر تکنولوژی ساختمان‌ها، ساختار اجتماعی جامعه و شکل زندگی‌مان تغییر کرده است؛ ریتم زندگی یک ایرانی امروزی که به زندگی روز مره می‌پردازد با ریتم زندگی ایرانی 500 سال پیش زمین تا آسمان تفاوت دارد بنابراین فکر نمی‌کنم منظور ما از اینکه به معماری ایرانی ـ اسلامی برسیم این است که معماری شهرهای هزار سال پیش‌مان را تکرار کنیم زیرا به جز شرایط اجتماعی، فرهنگی و غیره ساختمان شهرهای سابق یک یا دو طبقه بوده است؛ اگر تهران 10 میلیونی را بخواهیم در بافت سنتی قدیم جای دهیم، پهنه گسترده‌ای نیاز دارد و چنین چیزی امکانپذیر نیست.

وقتی می‌گوییم معماری ایرانی، مجبوریم به معماری ایرانی هزار سال یا 500 سال پیش استناد کنیم اما اگر بخواهیم در ساخت عینیات و شفافیت مفهوم صحبت کنیم، مجبوریم بگوییم معماری ـ ایرانی یعنی معماری موجود در واقع تعریف من چیزی جز معماری ایرانی موجود نیست.

آنچه از پنجره شهر به آن نگاه می‌کنید معماری ایرانی است که نتیجه شرایط تمدنی ماست؛ معماری در هر دوره‌ای و در هر جامعه‌ای زاده شرایط تمدنی آن جامعه است و این واقعیت را باید پذیرفت؛ مگر ما می‌توانیم در رانندگی‌مان بی‌نظم باشیم اما معماریمان بسیار به قاعده و منظم باشد؛ جامعه‌ای که رانندگی در آن به شکل فعلی است معماری هم اینطور می‌شود.

زمانی که دانشجو بودم به این موضع فکر می‌کردم که در حوزه معماری مشکل اصلی‌مان چیست؟ حوزه معماری کالبد شهرهایمان در مقایسه با شهرهای دیگر چگونه است؟ بعدها که شهرهای دیگر دنیا را که به لحاظ کالبدی و معماری شهری، شرایط بسیار مطلوب‌تری از ما دارند را دیدم، متوجه شدم که دست اندرکاران تولید کالبد شهری از بزرگترین تا کوچکترین آنها مقید به رعایت یک سری اصول هستند.

به عنوان مثال در ژاپن یا آلمان کاشی‌کاری که قصد سنگ یا کاشی کردن کف سرویس بهداشتی و حمام خانه را دارد به طور دقیق از ابتدا محاسبه می‌کند که کاشی یا سنگی و فضای کار چه ابعادی دارد، از کجا شروع کند که انتهای کار به جای خوبی برسد ومجبور نشود کاشی را نصفه بگذارد. در واقع به طور دقیق روی چیدمان کاشی فکر می‌کند تا ببیند بهترین حالت چیست. این کوچکترین نکته است اما در ایران این اتفاق نمی‌افتد!

معماری هر جامعه‌ای در هر زمانی طبیعتاً نتیجه شرایط تمدنی آنجاست و وقتی می‌گوییم معماری ایرانی، من تعریفی غیر از معماری ایرانی موجود ندارم؛ مگر اینکه شما بخواهید از جهان عینیات و محسوسات خارج و وارد جهان ذهنیات شوید و بگویید منظورم از معماری ایرانی ـ اسلامی یک مفهوم ذهنی است نه یک مفهوم عینی که آن مفهوم ذهنی کلی صفت مثبت دارد.

به عنوان مثال معماری ایرانی یک معماری مبتنی بر زیبایی‌شناسی مناسب، توزیع فضای مناسب، عدالت انسانی و اجتماعی است یعنی یک سری مفاهیم متعالی و ذهنی را تعریف کنیم و بگوییم معماری ایرانی یعنی این و با تعریف‌های ذهنی ناملموس اما متعالی درست مثل کلمه اقتصاد اسلامی رو‌به‌رو شویم؛ در حال حاضر سال‌هاست که آدمهای مختلف می‌گویند اقتصاد اسلامی و بعد یک سری صفات متعالی در جهان ذهنی به آن نسبت می‌‌دهند، هر دولتی که سر کار می‌آید می‌گوید می‌خواهیم اقتصاد اسلامی را پیاده کنیم، آنها ممکن است رویکرد، شیوه و منششان در حوزه اقتصادی متفاوت باشد و همه هم یک حرف را می‌زنند اما تعریف دقیقی جز یک سری صفات مثبت و متعالی که ما در جهان ذهنی به این مفاهیم الصاق می‌کنیم، وجود ندارد.

با اظهارات شما به این نتیجه می‌رسیم که وضعیت ساخت و سازهایی که در شهر ما صورت می‌گیرد، اجتناب ناپذیر و متناسب با شرایط فعلی زندگی ما در این عصر است!! اما اگر بخواهیم به آن سامان بدهیم، معماری ایرانی ـ اسلامی را چطور می‌توانیم به کار ببریم؟ اگر در وضع موجود بخواهیم وضعیت نما و ظاهر ساختمان‌هایمان را به شکلی تبدیل کنیم که سلیقه معماری ایرانی ـ اسلامی ما در آن به کار برده شود، چه اقدامی می‌توان انجام داد تا کمی به معماری اصیل ایرانی ـ اسلامی برگردیم و تا این حد از معماری که در غرب شکل گرفته تقلید کورکورانه نداشته باشیم؟

می‌توانیم بگوییم چطور شهرمان را دارای فضا و معماری بهتری کنیم؛ شما یک مثال زدید که در شهرهای کشوری مانند روسیه یک هماهنگی در سیمای شهری وجود دارد؛ هماهنگی در سیمای شهری یک مفهوم ملموس است و یک مفهوم ذهنی نیست که خودمان معنی آن را ندانیم بنابراین سخن گفتن درباره ملموسات، هماهنگی در سیمای شهری و همچنین توازن سلسله مراتب فضای شهری عناصری هستند که مجموعا یک فضای شهری خوب را درست می‌کند که می‌توانیم به سمت آن حرکت کنیم.

من می‌توانم بگویم اگر مسئولیتی به من داده شد، هدفم این است که این تعادل را از طریق جبران یک سری از فضاهای شهری مهمی که در دهه‌های گذشته به وجودش کم توجهی شده است مانند فضاها و محورهای پیاده، به فضای شهری تهران بازگردانم یا اینکه بگویم هدفم این است سیمای شهری متعادل‌تر و متناسب‌تری درست کنم و نمای ساختمان‌هایی که ساخته می‌شود از آن اغتشاش سابق که هر کسی هر سازی دلش می‌خواست می‌زد، خارج کنم.

ما می‌توانیم دقیقا در همه این حوزه‌ها به سمت شرایط بهتری حرکت کنیم اما هر کدام پیچیدگی‌های بسیاری دارد، ما با شهری مواجه هستیم که بخش عمده آن ساخته شده و این نماها با یکدیگر هماهنگی ندارند! اگر به دنبال ایجاد اصلاحات و بهبود در کالبد شهرهایمان هستیم مجبوریم به جای صحبت از مفاهیم ذهنی مبهم و مه‌آلود در مورد مفاهیم عینی کاملا روشن و شفاف حرف بزنیم و در جهت بهبود آنها حرکت کنیم اما این امکان‌پذیر نیست که طی یک یا حتی 10 سال به وضعیت ایده‌آل برسیم بلکه فقط می‌توانیم مقداری آن را بهبود بدهیم.

در شهری مانند تهران که بخش عمده آن ساخته شده است، ساختمان‌های موجود با یکدیگر ناهماهنگ هستند و از لحاظ ارتفاع، سبک و جنس مصالح با یکدیگر تفاوت دارند؛ تشکیل کمیته‌های نما در شهرداری تهران نیز با این هدف بود که شرایط نابسامان را بهبود بخشد و جلوی این رویه که هر فردی هر نمای کج و بی‌ربطی را می‌ساخت، بگیرد.

نمای ساختمان یک فضای عمومی شهری است و به همین دلیل یک حق شهروندی نسبت به آن وجود دارد بنابراین باید دستگا‌ه‌های متولی حقوق شهروندی از قبیل شهرداری روی نماهایی که جدید ساخته می‌شود، اعمال حاکمیت کنند و اجازه ندهند هر کسی هر کار بی‌ربطی انجام دهد؛ اگرچه انتقادات جدی روی کمیته‌های نما وجود دارد اما به‌طور نسبی از آن شرایط بی سروسامان مطلقی که قبلا وجود داشت، یک پله بهتر شده‌ایم؛ بنابراین علی‌رغم انتقاداتی که وجود دارد به عقیده بنده وجود کمیته‌های نما از نبودشان بهتر است و به تدریج حوزه‌هایی که شکل دهنده کالبد شهری است را می‌توانیم بهتر کنیم.

اگر بخواهیم این کار را به تدریج انجام دهیم، مصالح و متریالی که می‌تواند برای نمای یک ساختمان استفاده شود چیست تا به مرور زمان کمک ‌کند به یک زیبایی بصری دست پیدا کنیم؟

به عقیده بنده برای اینکه دریابیم چه مصالحی برای نما در تهران مناسب است باید تحقیق و مطالعه گسترده‌ای انجام شود، این در حالی است که پهنه به پهنه شهر تهران نیز با هم فرق می‌کند؛ ممکن است برای شمیران چیزی را توصیه کنم و بگویم برای آن سقف شیروانی مناسب است چراکه یک ریشه تاریخی داشته اما این نوع سقف برای شهرری مناسب نیست اما به طور کلی نیز معتقد هستم استفاده از نماهای تمام شیشه‌ای آن چیزی که اصطلاحا گلس باکس می‌گویند یا همان جعبه‌های شیشه‌ای با اقلیم و شرایط تهران مناسب نیست و با آفتاب تهران سازگاری ندارد.

اول باید معماری ایرانی ـ اسلامی را تعریف کرد؛ در بخش اول صحبتم گفتم در این مورد تعریف شفافی وجود ندارد اما می‌توان گفت با معماری خوب برای تهران یک جعبه شیشه‌ای در تضاد است؛ به شخصه ورق‌های آلومینیوم کامپوزیت که مد شد و به کار می‌برند به خصوص در ساختمان‌های عمومی، نمی‌پسندم و برای ساختمان‌های مسکونی نیز بی‌روح است.

یک مقداری اگر بخواهیم در حوزه ساختمان‌های مسکونی که بخش عمده ساخت و سازهای شهر تهران را تشکیل می‌دهند، صحبت کنیم ترجیح می‌دهم بگویم آجر مصالح مناسبی است و استفاده محدود از چوب می‌تواند مناسب باشد. استفاده از مصالحی از قبیل سیمان شسته یا موزائیک درجا هم می‌تواند مناسب باشد.

به عقیده شما اقداماتی که مدیریت شهری تاکنون انجام داده به شکل معقولی پیش رفته است؟

اقدام شورای شهر در رابطه با کمیته‌های نما حرکت مثبتی بود اما نمی‌توانیم توقع داشته باشیم 10 پله جلو برویم، علاوه بر این به نظرم ترکیب کمیته‌های نمای مناطق در مصوبه جدید شورای شهر به لحاظ کیفی ارتقا پیدا کرده است چرا که نمایندگانی از صنف معمار و شهرساز در ترکیب کمیته‌های جدید حضور دارند؛ مشخصا نمایندگانی از طرف جامعه مهندسان مشاور که نمایندگی بدنه صنف معماری و شهرسازی هستند در ترکیب کمیته‌ها وجود دارند و تلاش شده در تعاملی که با شهرداری دارند، شهرداری را هدایت کنند به سمت اینکه برای مناطق مختلف و پهنه‌های مختلف ضوابطی برای ساخت نماها تدوین کنند.

شهرهایی که در دیگر کشورهای دنیا حساب و کتاب دارند، دفترچه طراحی نما دارند و در آن به موارد جزئی هم پرداخته شده است به‌عنوان مثال مشخص شده شرایط پنجره‌ها، سایه‌بان و خط آسمان بام، لبه بام باید چگونه باشد و چطور تمام شود؛ شورای شهر وارد این گفت‌وگو با شهرداری شده است و شهرداری هم اقدامات لازم را آغاز کرده تا ضوابط نما را اجرایی کند. با این روند شهر از آن شرایط کاملا بی سروسامان و بی ضابطه قبلی، پله پله خارج می‌شود.

درست است تعریف مشخص و روشنی برای معماری ایرانی ـ اسلامی وجود ندارد اما آن چیزی که شورا و شهرداری و مسئولان تلاش می‌کنند رخ دهد این است که ما ساخت و سازهایمان را به معماری گذشته ربط دهیم و از یک سری شاخصه‌های آن معماری استفاده کنیم؛ یک سری المان‌ها را مانند فرم پنجره‌ها، مصالح خاص و رنگ‌های مشخص را می‌توان استفاده کرد؟

ببینید ما اگر بخواهیم از خصوصیات مثبت و متعالی معماری گذشته خودمان که کم هم نبوده و بسیار هم برای ما با ارزش است، استفاده کنیم باید استفاده مفهومی کنیم نه استفاده شکلی؛ استفاده از فرم پنجره معماری گذشته، استفاده شکلی است اما استفاده مفهومی معنای دیگری دارد به عنوان مثال یکی از ارزش‌های معماری گذشته ما این بوده که کاملا به بوم و اقلیم توجه داشته است یعنی خانه‌ای که در گیلان ساخته می‌شد با خانه‌ای که در یزد یا بندرعباس ساخته می‌شد متفاوت بوده چراکه اقلیم این شهرها با یکدیگر تفاوت داشته است اما در حال حاضر ممکن است عکس خانه‌ای را نشان بدهند و نتوان تشخیص داد این خانه در کدام شهر کشور است! در واقع همان خانه‌ای که در شهری مانند یزد ساخته می‌شود در گیلان هم ساخته شده است در حالی که در گذشته خانه‌های شمال کشور نمایه‌ای دو پوسته داشته و حتی روی پوسته نما در جهت باران هسته مرکزی ساختمان را در بر می‌گرفته است؛ این موارد نشان می‌دهد، معماری گذشته ما نسبت به شرایط اقلیمی حساس بوده است در حالی که این حساسیت را در خیلی جاها نمی‌بینیم.

پس این یک درس است که می‌توانیم از سبک معماری گذشته بگیریم و بسیاری مفاهیم مثبت دیگر وجود دارد که می‌توان از آن استفاده کرد اما من با این طور استفاده مفهومی موافقم که بگوییم همانطور که معماری ایرانی ما در گذشته این ارزش ذاتی را داشته که مثلا به بوم توجه می‌کرده است اکنون نیز باید در معماری به بوم بی‌توجه نباشیم یعنی جعبه شیشه‌ای در تهران نسازیم چرا که این نشانه بی‌توجهی به بوم است اما با استفاده شکلی مستقیم که به آن اشاره کردید مانند فرم پنجره موافق نیستم! به خاطر اینکه شکل‌ها و فرم‌ها در معماری نتیجه یک شرایطی هستند که آن شرایط تغییر کرده، به بیان دیگر تکنولوژی ساخت آنها تغییر کرده است.

فرض کنید تکنولوژی ساخت در 500 سال پیش براساس دیوارهای باربر و استفاده از آجر و خشت بوده؛ وقتی عنصر پایه‌ای سازه‌‌ای، آجر و خشت است و می‌خواهید سقف یا یک دهانه را بپوشانید طبیعتا از فرم قوس استفاده می‌کنید اما امروزه سیستم پایه سازه دیوار باربر و آجر نیست و تیر، ستون فلزی یا بتنی است و لزومی ندارد قوس بسازید؛ این شیوه برای زمانی بود که می‌خواستید با آجر سقفی را پوشش بدهید یا فرم پنجره درگاهی داشت متناسب با آن سیستم سازه‌ای بود که براساس دیوار باربر هست اما در حال حاضر ما دیوار باربر نداریم و اساسا دلیل ندارد بالای پنجره قوص داشته باشد؛ اشتباه است آن فرم را بخواهیم تکرار کنیم؛ شرایط عوض شده و بهتر است از معماری گذشته درس‌های مفهومی یاد بگیریم تا درس‌های شکلی.

تسنیم

اخبار ساختمان
@akhbarsakhteman